|
Thursday, January 01, 2004
● دو سه روز پيش مريم دوستم از امريکا اومده پيشمون . اينا دوستاي صميمي مون بودن و ما از بچه گي با هم بزرگ شديم . ولي سه چهار سالي هست که رفتن امريکا . دو روز پيش هم تنها بود من رفته بودم پيشش . از صبح تا ظهر که بوديم با هم داشتيم تصميم مي گرفتيم که براي امروز با هم بريم بيرون بگرديم . ولي خدائيش کجا مي شه رفت ؟ همه اش يه سينما داريم ، يه تئاتري که شبهاست و اگر ماشين نبري نمي شه ، يه پارکي که الآن ديگه پارکم نمي شه رفت انقدر افتضاح شده ! فقط يه کافي شاپ و رستوران مي مونه که اونم تا رفتي تموم نکردي مي اندازنت بيرون !! اونوقت مي گن چرا جوونا انقدر افسرده ان !! اه دوباره اين مارلي غر غر و شروع کرد ! بي خيال !! به همين دليل بود که امروز هم در منزل نزول اجلال فرموديم !
□ نوشته شده در ساعت 8:31 PM توسط ME
● نميدونم چرا ولي امروز يه حس نارسيزم اساسي بهم دست داده بود :)) کلا اين چند وقته اين جوري شدم . بابا من جنبه ندارم انقدر ازم تعريف نکنيد !
........................................................................................□ نوشته شده در ساعت 8:30 PM توسط ME Monday, December 29, 2003
●
........................................................................................![]() زلزله بم يه واقعه مهيب بوده و خيلي هم کشته و زخمي داشته و حدود هشتاد تا نود درصد هم تخريب شده . ارگ بم هم که بزرگترين بناي خشتي جهان بوده تقريبا با خاک يکسان شده ! يه خانومي رو امروز باهاش مصاحبه مي کردن مي گفته زير آوار مونده بوده با بچه اش . مي گفته صداي آدمائي هم که حتي رد مي شدن رو مي شنيده ولي هر چي داد ميزده کسي صداشو نمي شنيده . بچه اش هم بعد از مدتي خفه شده بوده و امروز سگهاي زنده ياب پيداش کرده بودن . خيلي وحشتناکه آدم بچه اش اين توري تو بغلش فنا بشه ! از اين جور آدما اونجا کم نبودن . بچه هائي که تمام اعضاء خونواده شون رو از دست دادن و الآن تک و تنها شدن . اگر خودمون رو جاي اونا بذاريم شايد بتونيم يکم از مصيبتش رو درک کنيم و تازه شنيدن کي بود مانند ديدن !! تو اين اوضاعي که از تمام دنيا اينهمه اومدن براي کمک و اينهمه از خود ايران کمک شده ، مردمي که تا شنيدن کمک لازمه کار و زندگيشون رو رها کردن و رفتن تا بتونن کمکي کنن ، اونائي که هر چي از دستشون بر اومده کمک کردن ، اونائي که صف بستن تا خون بدن براي مجروحين همه و همه بعد يه هما هنگي و برنامه ريزي درست و حسابي نبوده و اينهمه آدم هنوز زنده زير آوار ها هستن . اونم تو اين سرما و در حالي که پيش بيني شده بارون و برف سنگيني در راهه ! کي بايد جوابگو باشه ؟ کي ؟ اين جناب رئيس مجمع دخالت نظام هم که بعد از اينهمه سکوت تازه سر و کله شون پيدا شده ! تازه از ميون اينهمه آدم خيري که اينهمه کمک کردن و تمام دنيا رو از همبستگي ايراني متعجب کردن آدماي فرصت طلبي پيدا شدن که اين کمکهاي مردمي رو مي گيرن و بيرون به فروش ميرسونن يا حتي به خود اين زلزله زده ها ميفروشن ! يا اين باندهاي قاچاق زنان شروع به کار کردن ! آخه يعني آدم چقدر بايد پست باشه ؟؟ چقدر ؟؟ □ نوشته شده در ساعت 12:18 AM توسط ME
|
صفحه اصلی
سر دبير : خودم خورشيد خانوم پينکفلويديش زن نوشت بانوي شرقي مي نويسم ، پس هستم یادداشتهای ابلهانه آدم نصفه نيمه پرتقالي استامينوفن ديوارهاي سنگي هذيان هاي يک ذهن متورم کارگر معدن نوشي و جوجه هايش دنياي يک ايراني بارانه درباره هستي من باکره اتاق بي حريم ديوانه تر قره قوروت چخوف منو نديدي ؟ گاف ماهي باران نقره اي لينکستان فرابلاگ آيدين برداشت دوم خشايار دخترک شیطان تقدير از بالاي ديوار جهانخانه بدون امضاء اعترافات يک متهم آخرين وسوسه : ديوانگي Elle Est In The Arms Of The Angel Sweet Coma Sound Of Silence DESERTTIGER Far From The Madding Crowd I Need To Be ! OU-TOPOS Gone With The Sun Persian Download
Visitors:
|